English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4301 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spare U برای یدکی نگاه داشتن
spared U برای یدکی نگاه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
hold over U برای اینده نگاه داشتن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
stopping U نگاه داشتن
stops U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
hold U نگاه داشتن
stop U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
tackled U نگاه داشتن
tackle U نگاه داشتن
tackles U نگاه داشتن
tackling U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
stopped U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
retains U نگاه داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
preservatize U نگاه داشتن
holds U نگاه داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
to lock out U نگاه داشتن
stayed U نگاه داشتن
stay U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
wedges U باگوه نگاه داشتن
stunts U کوتاه نگاه داشتن
stunting U کوتاه نگاه داشتن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
to keep at bay U معطل نگاه داشتن
stunt U کوتاه نگاه داشتن
wedging U باگوه نگاه داشتن
commemorated U بیادگار نگاه داشتن
wedge U باگوه نگاه داشتن
wedged U باگوه نگاه داشتن
freeze U ثابت نگاه داشتن
enwomb U در رحم نگاه داشتن
commemorate U بیادگار نگاه داشتن
freezes U ثابت نگاه داشتن
on ice <idiom> U دور نگاه داشتن
commemorates U بیادگار نگاه داشتن
to behave oneself U ادب نگاه داشتن
to keep down U پایین نگاه داشتن
to keep in U روشن نگاه داشتن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to keep on U روشن نگاه داشتن
to keep on file U درپرونده نگاه داشتن
to keep the pot boiling U کارهارادرجریان نگاه داشتن
impark U در محوطه نگاه داشتن
commemorating U بیادگار نگاه داشتن
to lay up in a napkin U بی مصرف نگاه داشتن
keep on U بازهم نگاه داشتن
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
inurn U در فرف نگاه داشتن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
to keep away U دور نگاه داشتن
shrouded U در زیرحجاب نگاه داشتن
shroud U در زیرحجاب نگاه داشتن
journalize U دفترروزانه نگاه داشتن
hides U مخفی نگاه داشتن
hold down U مطیع نگاه داشتن
hide U مخفی نگاه داشتن
to hold in trust U بطورامانت نگاه داشتن
to hush up U ساکت نگاه داشتن
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
smothers U در دل نگاه داشتن خفه شدن
to time a race U وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smothering U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered U در دل نگاه داشتن خفه شدن
smother U در دل نگاه داشتن خفه شدن
pawl U باگیره یاعایق نگاه داشتن
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
Keep somebody at bay <idiom> U [کسی را دور نگاه داشتن]
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
commemorating U نگاه داشتن جشن گرفتن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
commemorates U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated U نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorate U نگاه داشتن جشن گرفتن
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
to keep on U در نیاوردن [نگاه داشتن] [جامه یا کلاه]
enchain U در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
fish globe U شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
excludes U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
exclude U راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
to p a vehicle or horse U جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
memorialize U برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pretty to look at [to watch] U زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
pass book U برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
browsing U نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
to nick a horse's tail U بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
commits U اعزام داشتن برای
commit U اعزام داشتن برای
committed U اعزام داشتن برای
get to <idiom> U توانایی داشتن برای
committing U اعزام داشتن برای
to fear [for] U ترس داشتن [بخاطر یا برای]
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to have the kindness to help s U لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
ineligibly U بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
on easy street <idiom> U پول کافی برای زندگی راحت داشتن
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
ampullae niche U [طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
connects U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
Briefcase utility U در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
spare U یدکی
refill U یدکی
auxiliaries U یدکی
auxiliary U یدکی
refills U یدکی
refilling U یدکی
refilled U یدکی
spared U یدکی
fail back U یدکی
extra U یدکی
secondary U یدکی
alternate U یدکی
alternated U یدکی
extra- U یدکی
alternates U یدکی
extras U یدکی
bingo field U فرودگاه یدکی
accessory equipment U وسایل یدکی
repair parts U قطعات یدکی
spareable U یدکی شدنی
hack chronometer U کرونومتر یدکی
replacement part U قطعه یدکی
accessories U لوازم یدکی
filler depot U انبار یدکی
part U قطعه یدکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary circuit U مدار یدکی
spare parts U قطعات یدکی
stand by battery U باتری یدکی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com